هواداری نیوز؛ این مقوله در خصوص دو باشگاه بزرگ ایران مستثنی نبوده و گاهی به سمت وسویی سوق پیدا کرده است که با فرهنگ غنیِ ایرانی اسلامی سرزمین ایران مغایرتهای اساسی دارد. با این مقدمه تمایلات رنگی مجریان صدا وسیما و جریانات اتفاق افتاده در این خصوص را مورد بررسی و تحلیل قرار خواهیم داد:
اصول و قاعده حرفهای
اصول و قاعده خبرنگاری، روزنامهنگاری و آنچه مربوط به رسانه ملی میشود، حکم می کند که قواعد حرفهای در آن رعایت گردد. مخاطبان مشترک دو باشگاه بزرگ ایران که همچون دو باشگاه بزرگ اسپانیا گاهی نگاه ملی به یکدیگر ندارند و از ناکامی یکدیگر خرسند میشوند، درگیر حساسیتهای حقیقی و مجازی و یا به تعبیری حساسیتهای درست و نادرستی شده و هر جمله و عبارتی را به تفسیر مینشینند. این حساسیتها حتی در برنامههای غیر ورزشی تلویزیون و رادیو نیز حاکم بوده و میزان غلبه دو رنگ قرمز و آبی در دکوراسیون برنامه و حتی رنگ میکروفون مجری و خبرنگار نیز مورد توجه است. در این اوضاع هرجملهای که به هر طریقی در آن رنگ و بوی هواداری دیده شود، میتواند منجر به جریانی تازه در انتشار بداخلاقیهای موسوم گردد. در این راستا بارها بسته به شرایط موجود ملاحظه شده است مجری و یا خبرنگار ممنوعالتصویر شده و یا با جرایمی روبرو گردیده است. محرومیتهایی که هرگز چاره کار نبوده و باید روش دیگری در مورد آن اندیشید. این در حالی است که دو باشگاه بزرگ ایران سرمایه ملی تلقی شده و هرگونه تخریب مادی و معنوی در مورد آنان جرم محسوب میگردد.
تأثیرات هواداری
دنیای هواداری، دنیای منحصر به فردی است. گاهی احساس میشود سکوهای هواداری صحنه جنگ گلادیاتورهایی است که مجبورند برای زنده ماندن دیگری را نابود کنند. این فرهنگ کاملا غلط با ظهور فضای مجازی شکل نگران کنندهای به خود گرفته است. در دو دهه قبل هر آنچه بود در ورزشگاه و گاهی تا چند خیابان آن طرفتر اتفاق میافتاد و با تخریب چند اتوبوس به پایان میرسید. حال اینکه تخریب اتوبوس و مینیبوس و صندلی ورزشگاه به تخریب شخصیت و مدلهای جدید و غیر اخلاقی کریخوانی منجر شده و مسلما این شرایط، ناخودآگاه در ضمیر هر انسانی رسوخ کرده و گاهی آنقدر پیش پا افتاده و معمولی میگردد که در قاب پرببینده تلویزیونی و یا پرشنونده رادیویی نیز مطرح میگردد. رفته رفته ملاحظه میشود که همچون طرفداران حاضر در استادیوم پروایی برای گفتن و نشان دادن آنچه غیر اخلاقی است، وجود نداشته و نتیجه آنکه ذهنیت هواداری، که غالبا تمایل به گفتن و شنیدن الفاظی خارج از دایره ادب و نزاکت دارد، در لسان افرادی حاکمیت پیدا میکند که رسالتی بزرگ دارند.
نقش منفی باشگاهها
بعد از پایان شهرآورد یکصد و دوم، دو باشگاه استقلال و پرسپولیس به دلایل مختلف از خجالت یکدیگر درآمدند. این در حالی بود که طبق دستور مؤکد وزیر ورزش و جوانان هر دو باشگاه از اظهار نظر درباره یکدیگر منع شده بودند. تولید این ادبیات که در حال حاضر با ارتباط تنگاتنگ باشگاه و عوامل آن با صدا و سیما بیشتر از گذشته شده است، مسلما نباید به بهبودی اوضاع هواداری کمک چندانی بکند. مگر نه اینست که فلسفه فوتبال هرچه باشد چیزی به غیر از ادعاهای مطرح شده است؟ در درون فوتبال، فرهنگ و اقتصادِ برتر نهفته شده و باشگاههای بزرگ در پی آن هستند که از دریچه وسیع و تریبون مهمِ این رشته، ابتدا فرهنگسازی کرده و سپس اقتصاد خود را رونق ببخشند. حال چگونه باید رفتار تعداد معدودی از مجریان که تمایل به دو رنگ آبی و قرمز دارند را با چنین فلسفه عظیمی توجیه کرد؟ قدر مسلم اینکه تأثیرات منفی باشگاهها که حاصل رسیدن غیراصولی به اهداف خود میباشد، چنین کرداری را دامن زده است.
جذابیتهای کریخوانی
هواداران قدیمی فوتبال ایران به یاد دارند که بازیکنان دهههای پنجاه و شصت دو باشگاه و قبل از آن، در تقابل با یکدیگر احترام ویژهای را در گفتار و کردار خود گنجانده بودند. علی پروین همواره ناصر حجازی را با عنوان استاد صدا میزد و مرحوم حجازی به پروین لقب کاپیتان داده بود. حتی گاهی که در بازی دو تیم جنجالی رخ میداد کمتر به خارج از زمین منتقل میشود. در این شرایط جذابیتهای کریخوانی هم واقعی بود و بیشتر از آنکه تخریب باشد، به رخ کشیدن افتخارات بود. با این حال گمان میرود دامنه همان جذابیتهای کریخوانی که در دهه جاری رنگ و لعاب دیگری به خود گرفته به بعضی مجریان و خبرنگاران کشیده شده و مسلما کوچکترین کری یک مجری میلیونها بار در فضای مجازی منتشر شده و گاهی یک برنامه تلویزیونی و رادیویی نیز به همین دلیل با اقبال ویژهای روبرو میگردد.
تفاوت کری با توهین
الفاظی در بین هواداران از قدیم تا کنون در حال مبادله است که شباهتی به کریخوانی ندارد. این الفاظ که گاهی بدان رجزخوانی هم گفته میشود، صرفا توهینهای بیشرمانهای است که به علت تکرار، عادی شده است. حتی باید گفت بعضی از کریهایی که توهینآمیز هم نیست اگر با قصد تخریب و تحقیر باشد، نوعی توهین محسوب میگردد. مجری استقلالی و یا مهمان برنامه که استقلالی است قصد دارد حس برتری خود را القاء کرده و مجری پرسپولیسی در مقام جواب، پاسخی تحقیرآمیز میدهد و این داستان از دو طرف در حال تکرار است. در این خصوص گاهی هنرپیشههای طرفدار دو تیم نیز با عکسالعملهای نامناسب و گاهی انتشار مطالب در فضای مجازی به ملتهب شدن اوضاع کمک کرده و این نکته را در نظر نمیگیرند که رفتار و کردار آنها در ذهنیت هوادار به خصوص هواداران کم سن و سال تأثیرات فوقالعاده منفی دارد.
ماجرای نیمروز
ماجرای نیمروز از آنجا شروع میشود که در برنامهای تلویزیونی اصل و اساس و موضوع برنامه، فدای چند کلام شوخی و کری هواداری شده و دامنه آن به ورزشگاه، روزنامه و سایت و حتی ارکان دو باشگاه هم کشیده میشود و احتمالا با محرومیت یا تذکری پایان یافته تا به طریقی دیگر در رسانه ملی تکرار شود. این درحالی است که اصل هواداری بسیار مطلوب بوده؛ اما وظیفه نخست رسانه ملی و مجریان آن اتحاد ملی و احترام ملی است. تریبونی که میتواند فرهنگسازی کرده و با تولید محتوای درست جو ورزشگاهها را که با حضور بانوان شرایط ویژهای به خود گرفته، آرامتر و مطلوبتر از گذشته نماید.
نویسنده: حسن صانعیپور
نظرات بگذارید...