مستطیلِ سبز، نمایهٔ نیابتیِ دایرهٔ فرهنگ

مستطیلِ سبز، نمایهٔ نیابتیِ دایرهٔ فرهنگ
فوتبال، یکی از مهم‌ترین پدیده­‌هایِ فرهنگی، اجتماعیِ قرنِ حاضر است که با سرعت و جذابیتِ جهانگیرش، در کشورِ ما نیز، به‌عنوانِ عُلقه‌ای فرهنگی، اجتماعی برایِ مردمِ جامعهٔ ما، عمیقاً جا افتاده است. چه اینکه، سایمون کوپر در کتاب فوتبال علیهِ دشمن آورده است، فوتبال؛ فقط یک بازی نیست! بلکه بازتابی از تمامِ دل‌بستگی‌‌هایِ مذهبی و منطقه‌ای است که جنگ به‌ وجود می‌آورد، انقلاب می‌کند و در عینِ حال، بشدت موردِ توجهِ مافیاها و بازیگرانِ عرصه‌هایِ سیاسی است و تأثیراتِ پیچیده‌ای در دگردیسیِ ساختارهایِ اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و بویژه فرهنگیِ جوامع گذاشته و نقشِ بسزایی در ایجادِ همبستگی و یا از هم‌ گسستگیِ ملت‌ها و قومیت‌ها دارد.

به گزارش هواداری نیوز و به نقل از دنیای هوادار؛ این نگاه، ثابت می‌کند، تأثیراتِ فوتبال بر سیاست، اقتصاد و فرهنگ و مذهبِ جوامع مختلف، انکار ناشدنی است. چرا که دولت‌ها، از قدرتِ هندسهٔ چند ضلعیِ فوتبال، برایِ دستیابیِ به مقاصدِ اجتماعی-فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، استفاده‌هایِ ویژه‌ای می‌‌کنند. لذاست که کَمّ و کِیفِ فضایِ جاری در مستطیلِ سبز، عملاً نماینده و نمایهٔ نیابتیِ دایرهٔ گسترده‌ای با ابعادِ سیاسی-اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی است که می‌تواند منشأ تحلیل‌هایِ فرهنگی و اجتماعی قرار بگیرد. با این پیش‌درآمد پیداست که فوتبال با لایه هایِ اثرگذارانه و اثر پذیرانه‌اش، كاركردهایِ متفاوتی در جامعه دارد. چون، این ورزش، هم می‌تواند باعثِ كاهشِ هیجاناتِ مختلف شده و هم باعثِ زایش و افزایشِ تنش‌ها و التهاباتِ فرهنگی، اجتماعی، سیاسی گردد. در واقع، این ورزش، پدیده‌ای فراتر از پر طرفدارترین بازیِ جهان است. چون برایِ بسیاری حکمِ مرگ و زندگی را دارد و همترازِ یک زبان بین‌المللی است. به‌ تعبیرِ پله، فوتبال؛ بازیِ زیبایی است که جنگ‌ها را آغاز می‌کند و به پایان می‌‌رساند. باری، این فوتبال است که جرقۀ بسیاری از انقلاب‌ ها را زده و خیلی از دیکتاتورها را سرنگون و یا در قدرت، نگه داشته است.
چنین است که گاه با پیگیریِ آن از طریق رسانه‌ها و حضور در ورزشگاه‌ها، هیجاناتِ روحی، روانیِ مردم كاهش پیدا می‌كند و گاه همین فوتبال، باعثِ ایجادِ هویَّت‌مندی بینِ مردم شده و همبستگیِ اجتماعی را در درونِ طرفدارانِ تیم‌ها و گروه‌هایِ خاص ایجاد می‌كند. لذاست که این ورزش، به اندازهٔ اثرگذاری مثبت، می‌تواند اثراتِ مخربی را نیز، ترویج و تکثیر دهد. فوتبال، گاهی می‌تواند عاملِ تغییرِ تفكر باشد و رفتارهایی را كه در هنگامهٔ بازی، از بازیكنان، برگزار كنندگان و تمامِ دست‌اندركاران این حوزه نمایش داده می‌شود، در نگاهِ نافذِ هواداران و تماشاگران انعکاس داده و به‌عنوانِ رفتاری معیارین، نهادینه و اثرگذار گردد. عَلَی النَّهایه، فوتبال می‌تواند پارادیمِ پیروزی و نوید بخشِ مؤفقیت‌ها باشد؛ طوری كه هیجاناتِ ناشی از نشاط و پیروزیِ برآمده از آن، می‌تواند به موازاتِ خود، رشد ذهنی و فكریِ افراد جامعه را به همراه داشته و بر رویِ محورِ مختصاتِ فرازین و فرودین، گاه، بهنجاری و گاه، نابهنجاری ها را باز تولید و اشاعه نماید.
از آن جا که زندگیِ اجتماعیِ انسان‌ها، تحتِ حاكمیتِ قواعد، هنجارها و ارزش‌هایِ اجتماعی است كه روابط انسانی را منظم و سازماندهی می‌كنند، بنابراین، این روابطِ انسانی، بر شكل‌گیری تعاملات و روابطِ دو سویهٔ میانِ افراد، مؤثرند و بالطبع و تَبَع، بایدها و نبایدهایی را خاطرنشان و خط‌کشی می‌كنند. طبیعی است که در این میان، كنشگران؛ باید از مجموعِ هنجارها تبعیت كنند كه البته این موضوع، همیشه رعایت نمی‌شود و یكی از همین نمادهایِ كجروی، خشونت است كه در جامعهٔ ورزشی نیز به‌عنوانِ پر بسامدترین کژتابیِ رفتارِ هنجار گریزانه مطرح است. لذا، در مجموعهٔ ورزشی نیز یک سری عناصر وجود دارد كه در جامعهٔ ورزشی تأثیرگذار است. یكی از این عوامل، مبحثِ رسانه‌هایِ جمعی است كه با قدرتِ اثرگذاریِ بالا؛ واكنش‌ها را تشدید کرده، یا بر عكس، تخفیف می‌دهد و به‌عنوانِ پر طرفدارترین پدیدهٔ اجتماعی، پیوسته در ذاتِ خویش، كاركردِ دو وجهیِ مثبت و منفیِ هم زمانی را به همراه دارد.
از این منظر، سلامتِ جسم و روان، طولِ عمر و عقلِ سالم، از دیگر كاركردهای مثبت و آشكارِ فوتبال است. اما ابزاری شدنِ ورزش در خدمتِ اقتصاد، سیاست و تجارتِ صرف، از كاركردهایِ منفی و لایه‌هایِ زیر پوستیِ آن است كه پیامدهایِ مخاطره‌انگیزی را در پی خواهد داشت. چون از سویِ دیگر، بازیكنان نیز هدفِ مشتركی را در ذیلِ آن دنبال می‌كنند که بر اساسِ آن، می‌توانند، هم بصورتِ منفی و هم بصورت مثبت هدایت شوند. چون، از آن جایی که فوتبال به‌عنوان یک نماد، معرِّف قلبِ اجتماع است، اگر بطورِ صحیح موردِ بهره‌برداری قرار نگیرد، به‌عنوانِ یک خرده فرهنگِ کارناوالیِ پایش و پالایش نشده، عواقبِ غیر مترقبه‌ای داشته و و می‌تواند پهنه و پایگاهی برای بروز و ظهورِ معضلاتِ اجتماعی، فرهنگیِ مُتلَوِّنی از جمله، آشوب و تخریب و تفرقه و واگرایی باشد و نیز در صورتِ عکس، می‌تواند باعثِ انتشارِ تفریح و شور و نشاط، تعالیِ اخلاقِ جمعی، همزیستیِ مسالمت‌آمیزِ اجتماعی و وفاق و همگرایی در عینِ رقابت شده و با برنامه‌ریزی، نمایشگاهِ رایگانِ ارائهٔ دستاوردهایِ فرهنگی، اجتماعیِ اقوام و زیست‌بوم‌های متنوع و بالندهٔ بلوغِ جامعه باشد.
با این تفاسیر و تفاصیل، نگاهی گذرا بر حال و روزِ همیشه آشفته و مدام پرجنجال و آشوبِ سال‌هایِ اخیرِ فوتبالِ ایران؛ از پشت پرده هایِ عجیب و غریب، زد و بندها، جادوگری‌ها و لابیگری‌هایِ آشکار و نهان گرفته تا متون و حواشیِ حرمت شکنانه و لبریز از زد و خوردها، فسادها، ناپاکی‌ها و هنجار شکنی‌هایِ همیشگی از سویِ متولیان، دست‌اندرکاران، مربیان، بازیکنان، داوران و تماشاگران؛ همگی، حاکی از ظهور و اوج‌گیریِ عریانِ بحران‌هایِ برهان شکن و غیرِ قابل انکار و همچنین، اشتعالِ شعله‌هایِ شنیع و سر بر آورده از زیرِ خاکسترِ سال‌ها غفلت، تسامح و تساهلِ توأم با بی‌برنامگی و بی‌توجهی دولت‌هایِ مدعیِّ درگیرِ جنگِ نظامی و اقتصادی و سیاسی و سازندگی بوده است. به عبارت روشن‌تر، این ملغمهٔ غم انگیز، محصول ناکارآمدی و بی‌تدبیریِ مطلقِ مدیران، تصمیم‌گیران، متولیان و برنامه‌ریزانِ فاقدِ دانش و توانش و بدونِ تخصص و تعهد و تجربه و توفیق و بناحق تکیه داده بر میزهایِ موهوم و اغلب موروثیِ مسئولیت و مدیریت هایِ غصبی است که اغلب با لابی،بر مسند ورزشِ کشور لمیده و افعی وار چنبره زده اند و بدونِ کمترین تغییر و تحولِ بنیادین و توسعهٔ پایدار، اینک،
ما حصلِ چندین‌دهه، کاشته هایِ کَریهِ خود را بمثابهٔ باد کاشتن و توفان درو کردن! از مزرعهٔ زرد و خزان‌دیده؛ اما ظاهراً سبزِ مستطیلِ فوتبال، برداشت می‌کنند. ورزشی که بیشترین بسامدِ بیننده و طرفدار را در جامعه دارد و در حقیقت، نماینده و نمایهٔ نیابتیِ آشفته بازارِ اوضاع و احوالِ اجتماعیِ ماست که اکنون، مولودِ نامیمون و میوهٔ نامطلوبی را بر رویِ دستِ اجتماع گذاشته که محصولِ مشترکِ همخوابگیِ ارکانِ فساد و فریب بوده که در سایهٔ سیاهِ بی‌لیاقتی، بی‌کفایتی، فرصت‌سوزی، سو مدیریت و مدیریتِ سو گردانندگانِ بی‌اهلیَّت، استمرار یافته و همچون دُمَلی چرکین، روزبروز فربه تر شده است که تا اینجایِ بازی، نتیجه ای جز ولنگاریِ فرهنگی و تضعیف و تخریبِ بنیانه هایِ اخلاقی و رهاسازیِ ارزش هایِ اصیلِ اجتماعی در پی نداشته است.
این که جامعه‌شناسان؛ فوتبال را تراز و ترازویی معیارین برایِ سنجشِ فاصلهٔ فراز و فرودهایِ فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی دانسته و آن را قابِ تمام‌نمایی برایِ تماشایِ رشدها و رکودها و آمار و آمایش‌هایِ علمی و عملیِ اوضاع و احوالِ هر جامعه، بلحاظِ پیشرفت‌ها و عقب ماندگی‌هایِ چند بعدی می‌دانند و بر این باورند که میزان و شدتِ شادابی و نشاط، خمودگی و افسردگی، ترقی و رکود، شکست و پیروزی و اجماع و اتحادِ ملی و انشقاق و اختلافِ داخلی و در یک کلام، هر گونه کنش و واکنشی مبارک و نامبارک؛ در این حوزه، ارتباطی دقیق و عمیق با اوضاعِ فرهنگی، اجتماعیِ جوامع دارد، نظریه ای به غایت، مستند، مصداقین و مجرَّب است. بی‌شک، میزانِ اثرگذاریِ این ورزش و بُراده‌ها و برآیند و برآمده‌هایِ داخل و خارجِ این مستطیلِ سبز، یکی از مؤثرترین شاخص‌هایِ هندسی در شکل‌گیریِ شاکلهٔ شخصیتِ فرهنگیِ افرادِ جامعه در دایرهٔ بسیطِ زندگیِ اجتماعی است که بازتابِ آن، بی هیچ گزاف و اغراق، در حیاتِ فرهنگی، اجتماعیِ هر کشور و غنا و اعتلایِ همه جانبهٔ آن، نقشی غیرِ قابلِ انکار و نمودی تام دارد. با این وجود، بدیهی است که اوضاع و احوالِ رقَّت بارِ این روزهایِ فوتبالِ کشورمان را در دایره ای وسیع تر، نبایست، بی‌شباهت و بی‌ارتباط با سایرِ جهاتِ اوضاع و احوال مان، در عرصه که خیر! بلکه در تمامِ ورطه هایِ فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دانست.
این همه فول، اوت، اخراج، گل به خودی، شوت بی‌هدف، درگیری با داور، تکل‌های ناجوانمردانه، آفساید، فحش و ناسزا، بلوا، آشوب، تخریبِ وسایل و وسائطِ نقلیه، آسیب‌رسانی به اموالِ عمومی و ورزشگاه‌ها، نزاع و فحّاشیِ تماشاگران، ارتشا در تیم‌هایِ داوری، چپانیدنِ سفارشیِ غیرِ استحقاقیِ بازیکنانِ رانتی و بی‌کفایت در لیست‌ها، فرافکنی و مسئولیت ناپذیریِ متولیان در برابرِ شکست‌ها، اصرارِ صرف به کسبِ نتیجه آن هم به هر شکل و وسیلهٔ ممکن قانونی و غیرِ قانونی! اوج‌گیریِ تشنج و تشتت، دور زدنِ قوانین و مقررات، وقت‌کُشی‌هایِ عاری از روحِ پاکِ پهلوانی و برآمده از فرهنگِ فتوت و جوانمردیِ ایرانی-اسلامی، زباله‌پراکنیِ ملموس و مشهود و لجن پراکنی‌هایِ بظاهر ناملموس و نامشهود در ورزشگاه‌ها، دوپینگ‌ها، خسارت و خذلان‌های ناتمام و الخ.... جملگی از آفت و آسیب‌هایِ ریشه گرفته در هیبت و هیئتِ فوتبالِ امروز ما هستند که ارتباطی دو سویه و مستقیم با اُفتِ اخلاق و فرهنگِ جامعه دارند و عیناً در کفِ جامعهٔ ما، بوضوح قابل مشاهده‌اند و این همه بیماری رو به رشد و فزاینده؛ نشان می‌دهد که فرآیندِ بهبودی و پروسهٔ احیا و روح بخشیِ دوباره به کالبدِ بی رمقِ این بیمار رو به موت و در حال احتضار را نباید تنها به یک طبیب؛ آن هم از نوعِ دولتی اش سپرد! بلکه با پذیرشِ این واقعیتِ تلخ و اسفناک، انتظار می رود، همه و همه، در اشتراکِ آگاهانه و آیش و همایشی برآمده از اقشارِ مختلفِ جامعهٔ ایرانیانِ اهلیَّت دار و علاقمند به سرنوشتِ این سرزمین مهر و مهدِ مهربانی، بویژه فرهنگ‌سازانِ دلسوز و دلسوزانِ فرهنگ در آموزش و پرورش، دانشگاه، حوزه و همچنین صاحبنظرانِ اندیش ورز و اهالیِ راستینِ رسانه هایِ مجاز و مکتوب؛ بکوشند تا با سود جستن از مِتُد و مُدل هایِ متعالیِ این ورزشِ بزرگ و طرفدارِ توفیق و ترقی در دنیایِ معاصر و نیز حذف و اصلاحِ کهن الگوهایِ منسوخ و شیوه هایِ نامتعارف و ناکارآمد و علی الخصوص، زدایشِ دخالت هایِ آشکار و پنهانِ سیاسیونِ نا آشنا و اغلب، گند زده به زیر و بمِ این پهنهٔ اثرگذار، پیکرهٔ فرهنگِ متلاشی شدهٔ ایرانی اسلامی و اصیلِ خود را با عنایت به فرمان و فرمول هایِ اصلاح شده در مستطیلِ سبز، موردِ پالایش و پیرایش قرار داده و زوایایِ زائد و اضلاعِ نامتناسبِ آن را به شعاعِ دایرهٔ فرهنگی، اجتماعی، به طورِ بنیادین، با بازخوانش و باز شناسیِ دقیق و عمیق، ساختارمندانه، بهسازی و بازسازی نمایند تا نشانه هایِ بلوغ و بالندگیِ آن، روزاروز، عاملِ ارتقایِ غرورِ ملی و توسعهٔ همه جانبهٔ کشور گردد.



نظرات بگذارید...

Top